دوشنبه ۵ آذر ۱۴۰۳ |۲۳ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 25, 2024
آیت الله علوی بروجردی

حوزه/ امام هادی (عليه السلام) در دوران کوتاه چهل‌ساله نه‌تنها در بقای شیعه، بلکه در گسترش و مطرح‌شدن شیعه و تفکر شیعی در سطح دنیای اسلام و مهم‌تر از همه در مطرح‌شدن تفکری غیر از تفکر حکومت و تفکر رسمی در دنیای اسلام، شخصیت بسیار موفقی بود.

به گزارش خبرگزاری «حوزه»، آیت الله علوی بروجردی با اشاره به ویژگی های امام دهم شیعیان  گفت: یکی از خصوصیاتی که وجود مقدس امام هادی (عليه السلام) دارند و ائمه قبل و بعد از ایشان، مثل امام جواد (عليه السلام) و امام عسکری (عليه السلام) هم فی‌الجمله داشتند این است که اینها بعد از آقا علی بن موسی الرضا (عليه السلام) واقع شدند؛ یعنی بعد از سفر امام رضا (عليه السلام) به ایران و امامتشان. این سفر و مظاهر آن و نیز امامت علی بن موسی الرضا (عليه السلام) آن‌قدر عظیم است و دقت و تحقیق در خصوص آن صورت گرفته و نکاتی آموزنده دارد که بر روی تمام ائمه بعد از ایشان سایه انداخته است.

شما بهتر از من می‌دانید که به همه ائمه(ع) بعد از ایشان ابن‌الرضا می‌گویند. لذا امام هادی ابن‌الرضای دوم است و امام عسکری در تعابیر ابن‌الرضای سوم. چرا؟ این واقعه که کسی را که در مدینه نشسته است به زور سفر به خراسان می‌برند و این‌قدر آزار و اذیت می‌دهند و بعد هم به شهادت می‌رسانند چه چیزی باعث مي شود سفر حضرت با اين شرايط سخت بر سایر وقایع سایه بياندازد و همه امامان پس از ايشان ابن‌الرضا می‌شوند؟ یعنی امام در مدینه نشسته است؛ از طرف حکومت می‌آیند و او را مجبور به سفر می‌کنند تا ظاهر آبرومند باشد، حال آنکه تهدید به کشتن است و زور پشت آن نهفته است. می‌خواهند امام را برای مشروعیت کار خودشان وسیله کنند. امام زیر بار نمی‌رود و در نهایت به شهادت می‌رسد. اما پرسش این است که از لحظه‌ای که امام رضا (عليه السلام) از مدینه پایش را بیرون گذاشت در طول مسیر به سمت خراسان و نیز در خراسان چگونه عمل کرد که تا شهادتش سخنان و اعمال و رَویّه او سبب حفظ تشیع شد؛ شیعه‌ای که پس از قیام سیدالشهداء و واقعه کربلا کوشیده بودند چیزی از آن باقی نماند. آیا بعد از سال‌ها لعن‌کردن علی بن ابی طالب (عليه السلام) چیزی از اسلام باقی می‌ماند؟ بعد از قصه کربلا، که سبب حفظ تشیع شد، در عصر امام باقر (عليه السلام) و امام صادق (عليه السلام)، حوزه‌های علمیه و امور فرهنگی را گسترش وترويج دادند و به افراد تعالیم شیعی را آموختند. لذا افرادی هرچند برخي از آنها در ابتدا سني بودند آموختند شیعه و معالم شیعه در زمینه‌های مختلف چیست. روایات فراوانی که در تمام علوم در زمینه‌های مختلف از این دو امام بزرگوار صادر شده، سبب غنای فرهنگی شیعه شد، اما فعلیت و شیوع این غنا در بین مردم در زمان علی بن موسی الرضا (عليه السلام) است؛ یعنی آقا علی بن موسی الرضا (عليه السلام) با این سفرش شیعه را گسترش داد و چنان بر سر دنیای اسلام سایه انداخت که بعد از علی بن موسی الرضا (عليه السلام)، از فرزندانش، یعنی همین ابن‌الرضاها، حتی فرصت زندگی‌کردن را هم گرفتند. یعنی چنان وحشت در دل دشمن انداخت که مثل امام جواد (عليه السلام) به بهانه دامادی سر خانه محبوس بود و مثل امام هادی (عليه السلام) که در سنین نوجوانی با جبر و زور به بغداد آوردند و به سامرا بردند عملاً تا آخر عمر محبوس ماند. بعد هم امام عسکری (عليه السلام)، تمام عمر را در پادگان عسکر، که یک شهر پادگانی تحت کنترل کامل بود به سر برد. یعنی فقط گوشه‌ای از معالم شیعه را توانستند عرضه کنند.

امامان و ترویج تفکری غیر از تفکر حاکم

علی بن موسی الرضا (عليه السلام) اصل مطلب را القا کرد که غیر از تفکر رسمی حاکم و برداشت رسمی حکومت از دین و اعتقاد، واقعیت دیگری هم وجود دارد که علی بن موسی الرضا (عليه السلام) این را جا انداخت. وقتی جا انداخت مردم دنبالش رفتند. آنجا است که امثال زراره و محمد بن مسلم کارهایشان اثر می‌گذارد و این معالم در دست افراد می‌چرخد. در فقه، اصول، اخلاق و دعا تعالیم فراوانی عرضه شد.

خفقان سیاسی- اجتماعی در دوره امام هادی

وقتی تعالیم شیعه عرضه شد حکومت در غایت وحشت قرار گرفت. امام هادی (عليه السلام) یکی از این قربانیان وحشت است. بزرگان رجال ما مثل مرحوم شیخ صدوق حدود 170 تا 180 نفر را به عنوان صحابی امام، که اخذ حدیث کرده‌اند و خدمت امام رسیده‌اند معرفی می‌کند، اما اینها به صورت پراکنده خدمت امام می‌رسیده‌اند و درس رسمی مثل امام صادق (عليه السلام) و امام باقر (عليه السلام) مقدور نبوده است. بسیاری از اوقات درِ خانه امام بسته بود. امام با شش یا هفت خلیفه مبتلا بود. بدترین آنها متوکل بود که خیلی امام را اذیت می‌کرد. شاید بهترین آنها منتصر بود که او هم بساط خلافتش خیلی محدود بود. در طول 40 سال عمر مبارک امام هادي (عليه السلام)، آنچه بسيار مهم است به‌ خصوص از بعد از امام جواد (عليه السلام) رشد پیدا می‌کند. ارتباط گسترده و عجیب دنیای اسلام با مرکزیت شیعه، يعني وجود امام مقدس مي­باشد، سلب می‌شود و درها بسته است. گاه حتی وقتی امام به کوچه می‌آید یک عده را از طرف حکومت وادار می‌کنند به ایشان بی‌اعتنایی کنند. در خانه، خادم جاسوس است؛ همسایه جاسوس است؛ کسی که می‌آید و می‌رود جاسوس است. پول‌های فراوانی به منزل امام می‌آمد. مخصوصاً از نظر مالی حساسیت‌های فراوانی داشتند. بارها به خانه امام رفتند و آنجا را گشتند و می‌گفتند اینجا اسلحه و پول جمع‌آوری می‌کنید. یک بار که خیلی تفتیش کردند چند کیسه زر پیدا کردند و بعد دیدند مهر متوکل پای آن خورده است. آن را پیش متوکل بردند. متوکل تعجب کرد که چرا پول خودش در خانه امام است. در نهایت معلوم شد مادر متوکل برای امام آورده است. مادر را آوردند و از او پرسیدند. گفت: یک بار که تو مریض بودی و دكترها تو را جواب كردند نذر کردم اگر خوب شوی این‌قدر پول به امام هادی (عليه السلام) بدهم و تو خوب شدی و من هم پول را فرستادم. امام هادی (عليه السلام) هم پول را خرج نکرده است و همان‌جور با همان كيسه هاي مهر شده پول در خانه امام مانده است.

وکلا در زمان امام هادی (عليه السلام)

امام از هر نظر تحت فشار بود اما در خانه خود متوکل هم نفوذ کرد. این‌قدر نفوذ پیدا کرد و آنچنان ارتباط شیعه را مدیریت کرد که کار به جایی رسید که تعداد وکلای امام افزایش یافت. تعداد وکلا در زمان امام هادی (عليه السلام) اوج می‌گیرد.‌ این وکلا همین کاری را می‌کردند که وکلای مراجع امروز می‌کنند. کسانی که می‌گویند پرداخت وجوهات و امور حسبه و ... نبوده و تازه پیدا شده اشتباه می‌کنند. اینها برای کارهای مختلف از امام اجازه می‌گرفتند. اگر هم به امام دسترسی نداشتند افرادی بودند که از طرف امام اختیار داشتند برای انجام‌دادن یا ندادن کاری تصمیم بگیرند.

تفتیش اعتقادی در زمان امام هادی (عليه السلام)

گاهی برخی افراد خودشان را به امام نسبت می‌دادند و ادعای وکالت امام را می‌کردند. گاهی هم ادعای امامت می‌کردند و مثل سید علی‌محمد باب، در زمان امام هادی (عليه السلام) هم چند نفری پیدا شدند که حکومت درست می‌کردند. چرا؟ برای اینکه اختلاف بیندازند. در صفوف شیعه عقاید باطل رواج پیدا کرد؛ عقیده خلق قرآن، قرآن مخلوقه یا قدیمه برای زمان امام هادی (عليه السلام) است. بزرگانی از اهل تسنن کشته شدند، به این دلیل که نگفتند قرآن مخلوق است. از خود امام هم پرسیدند و ایشان فرمودند خالق قرآن خدا است و این قرآن کلام او است و هر کسی که به بحث خالق‌ بودن یا قدیم ‌بودن قرآن وارد شود و بحث کند، در گمراهی است. این مسئله را بهانه کشت و کشتار و اختلاف بین علما قرار دادند. علما را تحریک می‌کردند که با امام هادی بحث کرده، ایشان را رسوا کنند، اما هیچ کدام فایده نداشت. حکومت بهانه‌ای برای کوبیدن امام و قتل‌عام شیعه پیدا نکرد. دیگر از قتل عام و کشتن گذشته بود.

از نظر اقتصادی، علویون و شیعه‌ها در محاصره اقتصادی بودند، اما امام همه چیز را کنترل می‌کرد و آنچنان محبوبیتی پیدا کرد که وقتی از دنیا رفتند در همین جایی که امام دفن است (و خودش خریده بود و خانه ایشان بود) مردم برای سوگواری هجوم آوردند و آن‌قدر شلوغ شد که حکومت وحشت کرد که اگر جنازه از خانه خارج شود و داخل شهر بیاید چه بر سر حکومت خواهد آمد. حکومت دستور داد امام را در خانه خودش دفن کنند. بعد هم دختر امام و نیز وجود مقدس امام عسکری (عليه السلام) در آنجا دفن شدند. نرجس‌خاتون هم در آنجا دفن است. این خانه امام هادی (عليه السلام) است و این محبوبیت امام بود.

نشر تعالیم شیعه علی‌رغم خفقان

در چنین خفقانی، امام هادی (عليه السلام) چنان ولایت و جانشینی خودش را به امام عسکری (عليه السلام) عرضه کرد که گویی شیعه دقیقاً با مبانی آشنا است و سریعاً همه چیز را گرفت. امام هادی (عليه السلام) در دوران کوتاه چهل‌ساله نه‌تنها در بقای شیعه، بلکه در گسترش و مطرح‌شدن شیعه و تفکر شیعی در سطح دنیای اسلام و مهم‌تر از همه در مطرح‌شدن تفکری غیر از تفکر حکومت و تفکر رسمی در دنیای اسلام، شخصیت بسیار موفقی بود و این رسالت را به انجام رساند و امروز ما در همین مقام واقع شده‌ایم.

وقتی امام صادق (عليه السلام) این فعالیت‌های فرهنگی را داشت و کسانی را تربیت کرد که معالم شیعه را عرضه کنند محمد بن مسلم‌ها و زراره‌هایی را از میان خود سنی‌ها جذب کرد که عرضه‌ کننده تفکر شیعه باشند. سیدالشهداء نهال شیعه را، که تندباد می‌خواست از خاک بیرون بکشد، مستقر کرد و امام صادق (عليه السلام) آن را از نظر فرهنگی آبیاری کرد و در دوران امام رضا (عليه السلام) و امام هادی (عليه السلام) نیز، به عنوان ابن‌الرضای دوم، این تفکر گسترش بی‌سابقه‌ای در کل دنیای اسلام پیدا کرد. نمونه این گسترش را در دوران امام عسکری (عليه السلام) می‌بینیم که امام در روم هم وکیل دارند. در بلاد دورافتاده، مثل بنی‌تمیم و نجر هم، که امروزه مرکز وهابیت است، وکیل داشتند. آن زمان خوارج و دشمنان اهل بیت (عليه السلام) آنجا بودند.

وجود امام هادی (عليه السلام) و زندگی ایشان درسی است برای ما که به شیعه و نشر تعالیم آن توجه داشته باشیم. ای کاش می‌توانستیم معالم شیعه را به‌خوبی عرضه کنیم؛ همان‌طور که آقا علی بن موسی الرضا (عليه السلام) می‌گفتند شما این تعالیم را به مردم برسانید، مردم می‌گیرند؛ شما نگران پذیرش آن نباشید، اما درست، باسلیقه و اساسی برسانید. وقتی به مردم می‌رسانید بی‌جهت برای آن مبانی علمی و عملی درست نکنید؛ بگذارید اصیل به دست مردم برسد. این وظیفه را ما هم داریم و امام هادی (عليه السلام) به عنوان راهنما و مرشد ما، مثل پدران بزرگوارشان و مثل فرزند بزرگوارشان و نواده عظیم‌الشأن‌شان این رسالت را بر گردن ما می‌گذارد.

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha